معنی آقایی و سیادت

حل جدول

لغت نامه دهخدا

سیادت

سیادت. [دَ] (ع مص) سیاده. رجوع به سیاده شود. || (اِمص) بزرگی. سرداری. (غیاث). مهتری: مهتران... قصد زیردستان از مذهب سیادت محظور شناسد. (کلیله و دمنه). معرفت قوانین سیادت و سیاست در جهانداری اصلی معتبر است. (کلیله و دمنه).

مترادف و متضاد زبان فارسی

سیادت

آقایی، بزرگی، خواجگی، سروری، مهتری،
(متضاد) بندگی


آقایی

خواجگی، ریاست، سروری، مهتری، نقابت، بزرگواری،
(متضاد) بندگی

فرهنگ معین

سیادت

(مص ل.) سروری، شرف یافتن، (اِمص.) بزرگی، سروری. [خوانش: (دَ) [ع. سیاده]]

فارسی به عربی

سیادت

سیاده

فرهنگ عمید

سیادت

شرف و سروری یافتن، بزرگی و مهتری یافتن، مجد، بزرگی، مهتری، سروری،

فرهنگ فارسی هوشیار

سیادت

مهتری، بزرگی و سرداری، سروری


آقایی

کیفیت و مقام آقا بزرگی بزرگواری.

واژه پیشنهادی

آقایی

بزرگ منشی


سیادت و بزرگی

خواجگی

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

آقایی

سروری

معادل ابجد

آقایی و سیادت

603

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری